داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

۵ مطلب با موضوع «مناجات نامه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

درد که یکی دو تا نیست که.

من تو را می خواهم، این یک درد.

تو من را می خواهی؟ نمی دانم. این هم یک درد.

بعد حالا اصلا تو هم مرا می خواهی، زنده می خواهی یا مرده؟ این هم یک درد.

اصلا تو هم مرا می خواهی، زنده هم می خواهی. کی می خواهی؟ نوش دارو می شوی برایم یا آب حیات؟ این هم یک درد.

 

هی درد، درد، درد، درد، درد،

خدایا دردهایمان درمان هم دارد یعنی؟

خدایا صبر نتوان کرد بر این درد...

 

پ‌ن: بعد از مدت ها دلم یک شانه می خواهد که بگرید. حال دلم ابری ست.

پ‌ن۲: گره عاشقانه های من در پاسداران خورده. من مانده ام که چرا از هر طرف که می روم به این پاسداران لعنتی ختم می شود همه ی داستان هایم. خدا آخر و عاقبتش را بخیر کند...



 

  • ۰
  • ۰

من دلم اندازه یک گنجشک است. انقدر دلم امروز لرزیده و لرزیده نمی دانم تا کجا تاب و تحمل این لرزیدن ها را می آورد. 

ماه رمضان به قرآن خواندن و عاشقی با خدا تعلق دارد. عشق دیگری در آن راه ندارد. نمی تواند راه پیدا کند.

آیه قرآن خواندم و عاشق تر شدم،

آیه قرآن خواندم و از اینهمه دور بودن از یک عشق تمام و کمال گریه کردم.

آیه قرآن خواندم و غرق شدم در بودن و نفس کشیدن با آنکه از من به من نزدیک تر ست...

 

 

و چقدر این بی نام بودن اینجا را دوست دارم. که بی پروا از عشق می نویسم و کسی نیست تا مرا به خاطر این عشق شماتتم کند. 

که می نویسم از عشق و کمی از سنگینی دلم کم می کنم...

 

  • ۰
  • ۰

سلام خدا جان،

یک روز که از ما پرسیدی الست بربکم و ما هم گفتیم بلی،

حالا از تو که

رب مایی،

صاحب مایی،

صاحب تمام جهانی،

قدرت تمامی،

شوکت تمامی،

و خلاصه همه چیز تمامی،

خواسته ای دارم،

گفته ای توکل کن،

توکل کرده ام،

گفته ای پیش من بیا،

آمده ام،

خدایا خواسته ای دارم،

حالا که قسمت ما وصال نیست،

خودت ما را به نیمه های خودمان برسان.

خودت نشان بده که چه کنم؟

راه نشانم بده که راه گم کرده ام و

شده ام گرفتار این کوره راه ها و شوره زارها

خودت راه‌نمایم باش به نیمه ام،

خودت وصالم را رقم بزن.

خدایا خودت وصل مان کن...

  • ۰
  • ۰

خدایا،

از زبان پیامبرانت و اولیائت به ما تلقین کردی

که از تو بخواهیم،

عشق و فرزند را،

و من از تو خواسته ام،

از ابتدا از تو خواسته ام،

تا انتها هم از تو می خواهم،

حالا که دیگر چیزی ندارم هم،

بیشتر از همیشه تو را می خواهم،

عشقم را،

بال پروازم را،

پرنده خیالم را،

از خود خود خودت می خواهم خدایا...

  • ۰
  • ۰


خدایا،

اگر گرفتی، باز پس ده،

اگر نمیدهی، دلم را باز پس گیر،

اگر پس نمی گیری، دلی دیگرم ده،

اگر دلی دیگر نمیدهی، یار دیگرم ده،

تو قادری و متعالی،

تو اگر ز حکمت ببندی دری،

ز رحمت گشایی در دیگری،

یا یار دیگرم ده،

یا یار کنونی ام را باز پس ده،

این دل رفته است، بازپسش نیاور...