داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

۷۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰

شعر اگر بتوان نامش را گذاشت، و متن اگر نامش را بتوان گذاشت، همه آثار حقیر است. خاک پای معشوق، با توجه به اینکه نامم نتوان فاش بگفتن که حرام ست، تخلصی برگزیده ام که مپرس! اگر خواستید جایی این تکه پاره شعرهای مرا بنویسید «بلبل الشعرا» را زیر اشعار قید کنید. این تخلص هم از شعر حافظ آمده که «باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش، برجفای خار هجران صبر بلبل بایدش» و من از آن رو که هجران کشیده ام، صبر بلبل کرده ام...

 

  • ۰
  • ۰

من به اینکه آنکه باید ببیند نمی بیند،

عادت پیدا کرده ام،

ولی تحملش سخت ست،

کاش کسی پیدا می شد تبلیغ می کرد برایم،

که به دست آنکه باید ببیند شاید برسد،

که شاید ببیند و بفهمد اندازه عشق م را...



 

  • ۰
  • ۰

ما عاشق پیشه ها یک دنیای کوچک داریم.

خودمان هستیم و یاد و خاطره ی خوش یک حس،

یک حس خوب که تجربه اش نادر و نایاب است و

کم پیش می آید ولی وقتی پیش می آید آخ چه خوب است.

معتقدم اگر افرادی نظیر افشین یداللهی هستند که عاشقانه می سرایند

یا سعدی که غزلیاتی سرشار از عشق سروده اند،

این ها عشق را چشیده اند. هم هجرانش را هم وصالش را.

وگرنه مگر می شود بازی کرد عاشقی را.

حاشا و کلا که نمی شود.



 

  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰
  • ۰