داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

  • ۰
  • ۰

ما عاشق پیشه ها یک دنیای کوچک داریم.

خودمان هستیم و یاد و خاطره ی خوش یک حس،

یک حس خوب که تجربه اش نادر و نایاب است و

کم پیش می آید ولی وقتی پیش می آید آخ چه خوب است.

معتقدم اگر افرادی نظیر افشین یداللهی هستند که عاشقانه می سرایند

یا سعدی که غزلیاتی سرشار از عشق سروده اند،

این ها عشق را چشیده اند. هم هجرانش را هم وصالش را.

وگرنه مگر می شود بازی کرد عاشقی را.

حاشا و کلا که نمی شود.



 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی