داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

  • ۰
  • ۰

همچنان دیوانه ها،

دور تا دور اتاق را می گردم

و در انتظار رسیدن پیامی از تو می نشینم،

پیامی که از «تو» باشد، برای من،

فقط من،

تا من در پاسخ، برایت از

پاسخی از جنس دوستت دارم بنویسم،

یا که تنها بنویسم،

دوستت دارم،

دوستت دارم ای عبور نسیم روح افزای بهار در زمستان سرد و تارم،

دوستت دارم، عزیزتر از جانم،

دوستت دارم زیباترین حس آفرینش،

دوستت دارم...

تا پای جان.



 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی