داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

  • ۰
  • ۰

داشتم فکر می کردم که همیشه که نباید حرفهای عاشقانه زد. گاهی هم باید حرف جدی زد و اتفاقا برخی عاشق شدن ها، مایه ی عبرت می توانند بشوند. من اینجا چون کسی کسی را نمی شناسد سوالات ذهنی ام را هم می توانم بپرسم.

خب همین دیگر. چند وقت آینده کمی در باره ی این عشق و مشتقات و مشقاتش می نویسم و سوالاتم را می پرسم. امیدوارم برای سوالها جواب پیدا شود و موضوعاتی که می نویسم به درد بخورند.



 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی