داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

  • ۰
  • ۰

امسال متفاوت ترین سال تولدم را تجربه می کنم،

آن کس که باید و آرزویش را داشتم که

حالا و در این لحظه کنارش باشم را ندارم و حالا باید

دوباره در آرزوی دیدنش شمع تولدم را فوت کنم،

ملغمه ای از احساسات متفاوت مرا فراگرفته و نمی دانم

از شادی بزرگ شدن به رقص درآیم یا

از غم یک سال دیگر بی تو بودن، ناله ها سر دهم،

من فقط یک هدیه از تو می خواهم،

حضور تو در کنارم،

گرمی دستانت

و نرمی کلامت،

می شود آیا؟



 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی