اسطوره غرور بودم و در یک زمان خاص
دیدم غرور رفته و من ماندم و هراس
دستم به حبل متینی نمی رسید،
چشمم به ساحل امنی نمی رسید،
ای وای از این خرابی و ویرانی عظیم،
ای وای از آن نگاه اول و یک لرزه عظیم،
ای وای از اینکه خانه قلبم خراب شد،
ویرانه شد، تباه شد، حرام شد،
بنگر، ببین،چگونه دگرگونه حال شد،
نامت به روی زبان عبیدت حرام شد،