معاشقه در ادبیات ترجمه ای ما جای روابط زن و شوهر را گرفت،
اما این بدترین و کم عمق ترین و بی محتواترین جایگزینی بود،
من وقتی عاشق ت شدم،
با خیالت عشق بازی میکردم،
با خیالت به پرواز در می آمدم و آسمان و زمین را در می نوردیدم،
من پرنده ی در قفس خیالم با تو سفرها رفت،
از مسافرت کربلا و مکه تا مسافرت های تفریحی،
از مسافرت از زمین به سمت آسمان،
من خیالم با خیال تو از هفت آسمان گذر کرد،
من خیالم با خیال تو به گردون رسید،
من در خیالم با تو به عرش اعلی رسیدم،
با تو در پرواز شدم و هم نشین فرشتگان و عرشیان شدم،
چه ترجمه ناقصی بود و چقدر سبک که معاشقه را
به راضی شدن های زمینی گره زدند...
من در خیالم دست در دست تو گذاشتم و دور تا دور ایران را گز کردم،
من برای این خیالاتم، برای این اوهامم تو را می خواستم،
نه برای یک حس رضایت زمینی...
من و تو قرار بود بال پرواز باشیم تا با هم مسیر خورشید را طی کنیم...
من و تو تا خورشید...
تو اولین کسی بودی که خیالم را چنین پرواز دادی...
تو اولین بودی،
تو اولین بودی،
تو اول..ین..ب..ودی...