داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

داستان عاشقی های من

ذهن نوشته های مشوش یک عاشق پیشه

من می نویسم تا در خاطرم،
فراموش نکنم،
دلم را بردی و هدیه ات را به جایش نشاندی
و الحق عجیب هدیه ای بود
پر از متضادها
پر از عشق و حس و جنون...

  • ۰
  • ۰

کاش حروف این چنین به همنشینی هم در نمی آمدند،

نون و هاء را چه به هم نشینی،

کاش مخترع کلمات،

چنین نون و هاء را به هم نشینی وادار نمی کرد،

چینششان را به هم می ریخت،

یا کاش یک نقطه قبل نون و هاء می گذاشت،

تا هر وقت هرکسی خواست این دو را هم نشین هم کند،

یک لحظه، صبر کند،

نفسی بگیرد و کمی بیشتر به چینش این دو فکر کند،

شاید پاسخت آن وقت برایم

کمی فرق می کرد...

مخترع کلمات، ننگ ت باد که

به باد دادی آرزوهایم را، امیدم را،

ننگت باد...



 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی